Sunday, February 12, 2006

_هی می خواد براش صدای فوارها رو در بیارم.
-یعنی چی؟
_وقتی پهن می شن رو سطح آب یا مجسمه بشم
-خوب مجسمه که می تو نی بشی
_برای چند ساعت اونم با اون ژست سخت
-چقدر عجیبه نه
_چی عجیب!
-لاله خل که نیست
هی شاید منظورش پارکه نزدیکه خونس با اون فواره و اون مجسمهه
-تو زبونه اون بیچار رو نمی فهمی

Tuesday, February 07, 2006

شما خودتون قضاوت کنید

من نمیدونم ما چرا همه رو خر فرض می کنیم خاک تو سرتون که آبروتون به یند تومبونتون بنده فقط به اون بچسبید باد نبره اگر هم کسی بندشو کشیدش آتیش بازی را بندازید که آره آقاجون ما گردنمون کلفته.همین بس که یه مشت دیندار برای همون بنده تمبونه درخت آتیش میزنن.

Monday, February 06, 2006

دروغ خیلی بده ه ه

داستان از این قرار بود داستان یه دروغ بزرگ که توی یک نقطه ی متفاوت خودشو نشون میداد اونجا که باید از خودت بگذری دقیقا روی اون نقطه نمی دونم شاید توی فلسفه هزارتا کوفت و زهرمار بهش می گن شاید توی هزارتا کتاب مزخرف دیگه اسمای دیگه داره و این دقیقا همونه که می خوام هزارتا اسم برای یه رنگ فقط یه رنگ.

Friday, February 03, 2006

سلام دوستان شروع هم خلاصه که داشتم روی کاغذ کاهیه خودم مینوشتم که نمیدونم کاغذم تموم شد یا قلمم افتاد.اینکه میبینید دستم خط خورد اومدم روی صفحه ی مقابل شما. دوباره سلام